به گزارش راهبرد معاصر؛ پس از عقب نشینی نیروهای نظامی غرب از افغانستان، مهم ترین میانجی گر بین ذی نفعان بین المللی و طالبان، دولت قطر بود. اکنون این کشور برای نفوذ خود به اعضای میانه رو طالبان وابسته است که برای حفظ قدرت تلاش می کنند
اگر چه سلطه سریع طالبان بر افغانستان را می توان شوکی بر ستون فقرات ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده در نظر گرفت؛ اما این مسئله فرصت های مناسبی را برای دولت قطر فراهم کرده است. پس از عقب نشینی نیروهای نظامی غرب از افغانستان، دوحه به مهم ترین میانجی گر بین ذی نفعان بین الملی و طالبان تبدیل شده است. به نظر می رسد، سرمایه گذاری دوحه برای میزبانی طالبان به درخواست خود واشنگتن انجام شده است. پس از تولید گاز مایع، میزبانی از طالبان و تسهیل مذاکرات میان آمریکا و طالبان را می توان بهترین سرمایه گذاری چندین ساله قطر در نظر گرفت.
اما رقبای منطقه ای به خصوص ریاض و ابوظبی درصدد هستند تا از رابطه این کشور با طالبان برای حمله به اعتبار و شهرت قطر استفاده کنند؛ اما به نظر نمی رسد که در حال حاضر بدون دخالت قطر، مسئله ای در کابل حل و فصل گردد. سوالی که اکثر تحلیلگران و سیاست گذاران در حال حاضر می پرسند این است که موقعیت راهبردی قطر در افغانستان تا چه حدی می تواند باعث شود تا این کشور بر افراد و مقامات جدید در کابل نفوذ و کنترل داشته باشد؟ پاسخ به این پرسش پیچیده است؛ زیرا طالبان از همکاری با یک بازیگر واحد اجتناب می کند.
در طی چند دهه ی گذشته، تعدادی از گروه های شبه نظامی با علائق و ایدئولوژی های مختلف درون یک جنبش ادغام شدند که تاکنون به دلیل دشمن مشترک با یکدیگر همکاری می کردند. اما اکنون با از بین رفتن دشمن مشترک، در جریان روند انتقال از گروه شورشی به یک حکومت، برخی از اشکالات درون سازمانی (طالبان) نمایان می شود. در روند تشکیل دولت، طالبان محافظه کار و ستیزه جو در مقابل کسانی قرار می گیرند که نسبت به مسائل داخلی و خارجی رویکرد عمل گرایانه تری اتخاذ می کنند.
انتخاب ملا اخوند به عنوان نخست وزیر جدید به نظر می رسد که مصالحه ای به نفع بخش های بنیادگرا و ستیزه جوی سازمان باشد. قطر عمدتا با اعضای عمل گرا و میانه رو طالبان که در ارتباط با ملا برادر هستند، روابط نزدیکی دارد. در طی این سال ها، دوحه توانسته روابط شخصی خوبی با نمایندگان طالبان که در دوحه سکونت داشتند و تمایل خود را برای پیشرفت از یک شبکه شورشی ضعیف به یک جنبش سیاسی در افغانستان نشان داده اند، برقرار کند. به طور خاص ملا برادر ثابت کرده که یک شریک قابل اعتمادی برای قطری هاست و به روایات دوحه در مورد حکمرانی فراگیر، احترام به حقوق بشر و عفو کارمندان سابق دولتی عمل کرده است. البته شایان ذکر است که بخشی از دلیل عمل گرایی کنونی طالبان این است که بازگشت به دهه 90؛ زمانی که از طریق شمشیر (زور و سرکوب) فرمانروایی می کردند، چندان امکان پذیر نیست. در واقع سرکوب 35 میلیون افغان توسط 80 هزار شبه نظامی از طریق زور محال است.
امیر خان تقی سرپرست وزارت خارجه دولت طالبان و ذبیح الله مجاهد سخنگوی جنبش، دوحه را به عنوان مسیر حیاتی برای تعامل طالبان با جهان خارج می دانند. از طرف دیگر شبه نظامیان وابسته به پاکستان معروف به شبکه حقانی در طی سال های اخیر نقش زیادی را در طول جنگ به دوش کشیده اند. این شبکه که ارتباط نزدیکی با القاعده دارد، اکنون خیابان های کابل را کنترل می کند. شبکه حقانی بیشتر بنیادگرای مذهبی و کمتر عملگرا هستند و با هر گونه تعامل با غرب و همچنین مذاکره با دولت قبلی افغانستان مخالفت می کردند و در تضاد با میانه رویان حامی ملا برادر قرار دارند. بنابراین نفوذ قطر میان مقامات و شخصیت های وابسته به شبکه حقانی نسبتا محدود است و در بیشتر موارد، دوحه برای مهار آن ها به اسلام آباد تکیه می کند.
در روزهای اخیر قبل از دیدار با اعضای دولت طالبان در کابل، وزیرخارجه قطر به اسلام آباد، تهران و آنکارا سفر کرد. در طی این دیدار، مقامات قطر از طالبان خواستند تا دولتی مبتنی بر حکمرانی فراگیر و عدالت اجتماعی ایجاد کنند. البته دلیل اثرگذاری دوحه بر طالبان می تواند به وابستگی این گروه به کشورهای خلیج فارس به عنوان دروازه ورود به جامعه بین الملل برگردد. بنابراین همین دلیل می تواند باعث گردد تا اعضای بنیادگرا و ستیزه جوی طالبان به سمت تعامل با دوحه قدم بردارند.